
- منتشر شده در شنبه, 16 بهمن 1400 16:11
هنر راهی برای بهبود کیفیت زندگی در جامعه مدرن
- توضیحات

نصرتالسادات طاهرپور، مدرس دانشگاه و فارغالتحصیل مقطع کارشناسی ارشد رشتهی جامعه شناسی ، هفتمین کتاب خود را با عنوان «جامعه شناسی هنر ایران» به زیور طبع آراست.
به همین بهانه با او گفتوگویی را داشتیم که در ادامه میخوانید.
رشته جامعه شناسی هنر در ایران و جهان چقدر قدمت دارد؟ چه هدفی را دنبال میکند و اساسا چه ارتباطی میان این دو مقوله وجود دارد؟
رشته جامعه شناسی هنر، یک مبحث میان رشتهای بوده و ناظر بر تاثیر و تاثرات هنر و جامعه بر روی یکدیگر است.
همچون دیگر حوزههای میان رشتهای، علاقهمندان به این گرایش نیز روز به روز در حال افزایش است و از آنجا که این مبحث از تلفیق و ترکیب دو حوزه وسیع هنر و جامعهشناسی ایجاد شده، مخاطبان آن نیز لاجرم، طیف گستردهتری را در برمیگیرد.
به طور کلی، عمر زیادی از پیدایش این گرایش میانرشتهای نمیگذرد و جامعه شناسی هنر بابِ تازهای است که در این عرصه به روی جامعه شناسان و هنرمندان در اقصی نقاط جهان گشوده شده است.
این رشته خصوصا در ایران کاملا جدید است و هنوز حرفهای زیادی برای گفتن دارد.
نخستین و تا مدتها تنها کتاب جامعه شناسی هنر در کشور، متعلق به دکتر آریان پور بود و سپس، بعد از سالها چند کتاب ترجمه به بازار راه یافت؛ باید اذعان کنیم که در مجموع، تولید محتوا در این زمینه در ایران بسیار کم بوده و از آنجایی که در جهان هم در رده رشتههای نوین به شمار میرود، هنوز رفرنسها (منابع) علمی زیادی در این باره یافت نمیشود، اما با این حال رشتههای مرتبطی که دستکم دو واحد از این درس را در دانشگاه میگذرانند هم کم نیستند.
درباره کتاب جدیدتان کمی بیشتر توضیح دهید.
این کتاب حاصل سه عشق و دغدغه اصلی زندگی من یعنی نوشتن، جامعه شناسی و هنر بوده است. نگارش کتاب «جامعه شناسی هنر ایران» که برای اولین بار در ایران تالیف میشود، بیش از 7 سال زمان برد. این کتاب 580 صفحهای، شامل 9 سرفصل بوده و تا به اینجا، قطورترین کتاب، در عمرِ کاری من است.
باید این توضیح را هم اضافه کنم که کتب جامعهشناسی معمولا از نثر ثقیلی برخوردارند و از آنجایی که من این کتاب را برای طیف گستردهتری به رشته تحریر درآوردم، بنابراین سعی کردم از نگارش سخت و ثقیلِ معمول فاصله گرفته و از نثر ساده، روان استفاده کنم تا مخاطبان با هر قدر از دانشِ جامعه شناسی و هنر بتوانند با آن ارتباط بگیرند.
عناوین سرفصلهای این کتاب هم شامل:
1- جامعه شناسی و هنر چیست، هنرمند کیست؟
2- مروری بر نظریههای جامعه شناسی هنر
3- هنر و اجتماعی شدن کودکان
4- جامعه شناسیِ خلاقیت در هنر
5- زیبایی شناسی
6- نماد و نشانه در هنر
7- فمینیسم در هنر (جای این مبحث به کلی در ایران خالی بود به ویژه آنکه در عمدهی آثار هنری تجسمی و غیرتجسمی محوریت با مردان بوده و ضرورتِ پرداختن به این موضوع در ایران کاملا احساس میشود که جای مادران هنر ایران در تاریخ هنر خالی است).
8- اقتصاد هنر
9- هنر درمانی (راهی به سوی زندگی بهتر و کاهش آسیبهای اجتماعی)
و دو فصل تاریخ هنر ایران و جهان در ضمیمه اثر به همراه مانیفست هنر که بیانیه شخصیام در باره هنر میباشد نیز آورده شده است.
در مجموع، نگاه من به جامعه شناسی بیشتر نگاه خُرد است تا کلان. به همین خاطر در این کتاب بیشتر کوشش کردم که هنر را به عنوان راهی برای پر کردن خلاءهای زندگی در جامعه مدرن به سوی زندگی بهتر در جامعهای سالمتر معرفی کنم.
تفاوت رویکردهای کلان و خردِ
جامعهشناسی در چیست؟
در ابتدا بهتر است بدانیم که رسالت جامعه شناسی، شناسایی وضع موجود و رسیدن به وضع مطلوب و نه ایدهآل است.
جامعه شناسی در ایران اما بیشتر درگیر و دارِ مباحث کلان اجتماعی و سیاسی بوده و کمتر به رویکردِ خُرد پرداخته شده برای نمونه در جامعه شناسی انحرافات و آسیبهای اجتماعی شناسایی و درمان مهمتر از پیشگیری تلقی شده است.
در جامعه شناسی خُرد، بیشتر به مباحثِ فردی و میان فردی پرداخته میشود و تمرکز بر حوزه پیشگیری و آموزش مهارتهای انسانی و بالا بردن کیفیت زندگی اجتماعی است؛ برای نمونه هدف اصلی من در آموزش مهارتهای انسانی این است که افراد با خودشان به صلح برسند تا بتوانند صلح را در جامعه نیز گسترش دهند. به این ترتیب هر فرد چنانچه در عالم فردیَت خویش، انسان سالمتر و ارزشمندتر و مفیدتری باشد، قطعا برای محیط پیرامونی خود نیز فرد اصلح و قابل اعتمادی خواهد بود. همچنان است که وقتی فردی دچار آسیبهای اجتماعی میشود، میبینیم که دایره کوچک تا بزرگی از محیط پیرامونیاش از وجودِ بیمار و پریشان او تحت تأثیر قرار میگیرند.
در جامعه شناسی خُرد همچنین، بر روی مهارتهای انسانی (میان فردی) تمرکز میشود تا کیفیت زندگی افراد ارتقا یابد که در این میان آموزش مهمترین رکن فرهنگ سازی است.
متاسفانه در حال حاضر به دلیلِ گسترشِ شبکههای اجتماعی، ارتباطات بیشتر معطوف به محیطهای مجازی شده و ارتباطات در زندگی واقعی به اندازهای محدود و محصور شده که میبینیم، بسیاری از جوانان و نوجوانان ما به همان اندازهای که در تایپ (نوشتن) قوی هستند، در ابراز عقاید، سلایق و احساسات خود به صورت شفاهی و رودررو با یکدیگر، از مهارت لازم و کافی برخوردار نیستند.
متاسفانه باید گفت، افراد جامعه بیش از آنکه سرگرم خودشکوفایی و پرداختن به رشد فردی و درونی خود باشند، درگیر نمایشهای عامهپسند و ظاهرسازی در دنیای مجازی هستند.
حال که بحث به اینجا رسید شاید بد نباشد که بگویم از دلایل آمار بالای طلاق نیز همین عدم آموزش
مهارتهای انسانی و گسترش زیاد فضاهای مجازی است که به دنبال آن، موضوع مهم دیگر، عدم احترام به حریم شخصی هم باید مطرح شود.
متاسفانه موضوع داشتن حریم شخصی در ایران اصلا به درستی نهادینه نشده و بر همین اساس، بسیاری از افراد به خیال خود فکر میکنند، بطور مثال بعد از ازدواج، فردیت به طور کامل رنگ میبازد و به عبارتی دیگر طرف مقابل را باید شبیه به خود بار بیاورند در حالی که افراد بعد از ازدواج در کنار تعهداتی که نسبت به یکدیگر دارند، باید بتوانند در مورد علایق، سلایق و اعتقاداتشان بدون هراس از طرد شدن از سوی همسرشان حرف بزنند و حریم شخصی آنها نیز به عنوان یک فرد مستقل و منحصربفرد محفوظ بماند.
اینکه بخواهیم به بهانه ازدواج، آزادی فرد را از او سلب کنیم، نه منطقی است و نه منصفانه. بنابراین، ازدواج در کنار هم بودن و کمک به شکوفایی یکدیگر و برقراری روابط صحیح عاطفی و ایجاد آرامش، امنیت و تعهد است.
گفتید عاشق نوشتن هم هستید. آیا فقط به نگاشتن کتاب محدود میشود؟
خیر. من از نوجوانی با نوشتن اُنسی دیرینه دارم و بخش اعظمی از عمر من صرفِ نگاشتن شده و دوست دارم از همین فرصت استفاده کرده، به دیگران هم پیشنهاد بدهم نوشتن را به زندگی خود اضافه کنند، زیرا به نظر من در نوشتن، نوع خاصی از شِفا وجود دارد و درمانگری از خواص منحصربفرد آن است.
خداوند نیز در قرآن کریم به قلم، قسم یاد کرده و امروز بشر نیز به این نتیجه رسیده است که وقتی مشغلههای ذهنیمان را به روی کاغذ میآوریم، ذهن آرامتر و سبکتر شده و راهکارهای بهتری برای برطرف نمودن مشکلات حاصل میشود.
اساسا یکی از راههای رسیدن به خودآگاهی و خودشناسی، «نوشتن» است.
بر همین اساس است که خانم جولیا کامرون در کتاب راهِ هنرمند پیشنهاد میدهد:«هر روز صبح بدون آنکه فکر کنید و از ذهن خودآگاه خود کمک بگیرید، کاملا آزادانه و با استفاده از ضمیر ناخودآگاهتان هرچیزی که به ذهنتان میرسد را به روی کاغذ بیاورید، بعد از 7 هفته، به این کاغذها مراجعه کرده و آنها را به دقت بخوانید، آنگاه بسیاری از علایق، سلایق و حتی مشکلات درونی خود را پیش چشمتان حاضر میبینید و بعد از آن فکر، چاره خواهید کرد و این خود نوعی از خودشناسی است.
نوشتن برای من یکی از بزرگترین نعمتهای زندگی است و شاید یک نوع ادای دین به حرفه معلمی هم به شمار میرود، حال آنکه نسل جوان امروز، متاسفانه علاقه چندانی برای مطالعه و نوشتن از خود نشان نمیدهد اما من امیدوارم نسلهای بعد، پس از پشت سر گذاشتنِ این واپسماندگی فرهنگی و شاید سوء مصرفگرایی ارتباطات مجازی، راه بهتر برای خود بیابد و مجددا به مطالعه و نوشتن بازگردد، چه آنکه مکمل بسیار قدرتمندی برای زندگیشان به شمار میرود. به گمانِ من، نوشتن و هنر بزرگترین نعمتهایی هستند که در اختیار بشر قرار گرفته است تا بتواند زندگی بهتر و آرامتری برای خود بسازد.
این کتاب، هفتمین کتاب شماست. عناوین 6 کتاب قبلی چیست و شامل چه حوزههایی میشود؟
از این میان، 4 کتاب دانشگاهی بوده، با عناوین:
1- مجموعه تستهای کارشناسی ارشد جامعه شناسی هنر با پاسخ تشریحی
2- کتاب 101 کلید جامعهشناسی هنر (شامل نظریات و اصطلاحات این رشته)
3- کتاب جامعه شناسی آشپزی ایران (که این عنوان نیز برای اولین بار در کشور به بازار کتاب میآید)
4- جامعه شناسی هنر ایران
و سه عنوان کتاب عمومی که دو تای آن سفرنامه است به نامهای:
1- پرواز به خانه مردم (سفرنامه داستانی پژوهشی حج)
2- از جامعهشناسی تا یوگا (سفرنامه یک ماه آموزش یوگا در هندوستان)
3- الفبا با هنرمندان (که در واقع برای گروه کودک و نوجوان نگاشته شده است اما بزرگسالان نیز میتوانند از مخاطبان این کتاب باشند. لازم به ذکر است که کتاب الفبا با هنرمندان، با هدف آشنایی کودکان و نوجوانان با هنرمندانِ حوزههای مختلف هنر به این سبب نوشته شده است که آنها بدانند مشاغل، فقط به تعداد معدودی از حرفهها نظیر وکالت، پزشکی، مهندسی، بنایی و نجاری و ... خلاصه نمیشود و انواع حوزههای هنری نیز در رده مشاغل محبوب دنیا قرار میگیرند و آنها میتوانند با فراگیری این هنرها، آینده درخشانی چه به لحاظ مادی و چه به جهت معنوی برای خود رقم بزنند).
شما نظری درباره ارتباط هنر و دموکراسی داشتید لطفاً درباره آن توضیح دهید.
بله. به نظر من هنر میتواند راهی به سوی دمکراسی بگشاید. برای نمونه شما وقتی وارد یک گالری بزرگ نقاشی میشوید، قاعدتا همه آثار نظر شما را به خود جلب نمیکند و شاید از برخی تابلوها خوشتان نیاید، اما مسلما هیچگاه نظرتان را فریاد نمیزنید یا نمیروید جلویِ آن تابلوها مخالفت و انتقادتان را جار بزنید و از آنها ابراز انزجار کنید!
شما در نهایت، از کنارشان عبور میکنید و این اتفاق، ناخودآگاه، نوعی از دموکراسی را به تصویر میکشد که در آن شما به آزادی بیان و احترام به حقوق دیگران پایبند میشوید و میانهروی را پیش میگیرید.
هنرمند اثر خود را خلق کرده و مخاطب، بدون آنکه نسبت به او یا اثر او بیاحترامی کند، حتی اگر موافق اثر هم نبوده و لذت نبرده باشد، از کنار آن رد میشود.
بنابراین، این نوعِ نگاه در بلندمدت، بر روی انعطاف ذهنی ما اثر میگذارد و باعث میشود در برخورد با نظرات مخالف، از خود سعهی صدر بیشتری به خرج دهیم چراکه ما قطعا دانش و تجربیات آن فرد را نداشته، با کفشهای او چند قدمی گام برنداشتهایم که بخواهیم به تندی او و اثرش را مورد نقد و قضاوت قرار دهیم، ضمن آنکه همه این نظرات، نسبی است و همانقدر که ما فکر میکنیم، درست میگوییم، نظرِ خلاف آن نیز میتواند وجود داشته باشد.
بنابراین، این نوع نگاه، نوعی تمرین مدارا برای جامعه هم محسوب میشود که افراد یاد بگیرند نظرات مخالف را بشنوند بی آنکه در مقابل به ستیز برخیزند.
هرچند که متاسفانه این موضوع را نیز بعضی اوقات به چشم دیده و شنیدهایم که عدهای از افراد به راحتی بدون کمترین ملاحظهای، نظر تخریبی خود را در مورد اثر یا هنرمند بیان میکنند، بدون آنکه توجهی به تبعات اظهارات تند و گاه نسنجیدهی خود بر روی هنرمند داشته باشند.
در مورد این مساله بیشتر توضیح دهید
برخی از آثار هنری و ادبی در زمانه خودشان، حتی با مقاومتهای بسیاری روبهرو شدند؛ نظیر نیما یوشیج، که در زمانِ خود، به دلیلِ طرح نویی که در شعر درانداخته بود، با مخالفتهای شدیداللحنِ شاعران سنتی ایران مواجه شده بود تا جایی که اشعار او را تا مدتی اصلا شعر به حساب نمیآوردند، اما امروز میبینیم که از او با عنوان پدر شعر نوی فارسی و به بزرگی یاد میشود.
اما نیما تنها نبود، هنرمندان بیشماری بودند که در طول تاریخ، به سبب سنتشکنیها و نوآوریهای خلاقانهشان با مخالفتها و انتقاداتِ بسیاری روبهرو شدند اما از آنجا که به درستی راه خود ایمان داشتند، هرگز دست از تلاش برنداشتند، برخی در اواخر عمر خود نتیجه تلاشهای خود را دیدند و بسیاریشان هم عمرشان کفاف نداد تا ثمره کوششهای بیدریغشان را در راه اعتلا و غِنای هنر و ادب به چشم ببینند.
کاندینسکی، نقاش و نظریه پرداز هنری معروف روس تبار، نظر جالبی درباره هنر دارد.
او معتقد است:«در هنر {باید و نباید} وجود ندارد زیرا هنر آزاد است.»
این به آن معناست که هر کسی اجازه و حق دارد بر اساسِ باورها، آرزوها، امیدها، احساسات، تخیلات و هیجانات خود، دست به خلق اثر بزند و راه برای او کاملا باز است.
به همین اعتبار، خلق هرگونه اثر هنری قابل احترام و با ارزش است، چون فرد، همهی احساس، هوش، شعور، توانمندی، ذوق و قریحه خود را پای آن گذاشته است.
در ثانی، در جامعه امروزی، به اندازهی کافی قوانین سفت و سخت پیش پای افراد وجود دارد که اگر کوچکترین تخطی از سوی آنان سر بزند با سیلیِ قانون روبهرو خواهند شد، دستکم باید بگذاریم افراد (هنرمندان) در خلق آثار خود، آزادانه عمل کنند، چون هنر به ذات، آزاد است و باید و نباید در آن راهی ندارد. این ٌآزادی و برون ریزی و تخلیه احساسات و هیجانات از قضا در جای درستی صورت میگیرد تا فرد را هم به شناخت درونیاش برساند هم سلامت روانی بیشتری را برایش به ارمغان آورد که خود ضامن سلامت جامعه است. اما متاسفانه هنر امروز، با نقدها و غرضورزیهای بسیاری روبهروست و گاه این انتقادات، آغشته به ادبیات نادرست نیز میشود.
منظورتان چه جور غرضورزی و ادبیات نادرست است؟
فضای نقد هنری در ایران به شدت مسموم و همراه با تعصبات، غرضورزی و ادبیات ناشایست است.
این نوع نگاه به ویژه در حوزه نقدهای سینمایی در سالهای اخیر کاملا برجسته شده است.
بارها در رسانهها دیده و شنیدهایم که منتقد، نه فقط بر اثر هنری، بلکه بر هنرمند نیز به شدت تاخته است و به عبارتی نوکِ پیکانِ نقد او از اثر و شخصیت هنریِ هنرمند عبور کرده و به شخصیت حقیقی او اصابت کرده و این اتفاق، دور از شأنِ یک هنرمند و جایگاه رفیع هنر است.
نقد و انتقاد یک مهارت بوده و نیازمند آموزش است و افراد قبل از آنکه به این اسلحهی ظریف مجهز شوند، باید اصول درست و حرفهای کار با آن را بلد باشند.
به این معنی، هرکسی میتواند نظر بدهد اما نقد و انتقاد کردن کار هر کسی نیست.
به خصوص، نقدهایی که از رسانههای رسمی منتشر میشود، حتما و حتما باید درون چهارچوبهای لازم قرار گیرد و از نقدهای بی مهابا و بی پروا بشدت باید احتراز کرد زیرا آثار و تبعاتِ اجتماعی آن گسترده خواهد بود.
- از نظر شما چه کسی از شایستگی لازم جهتِ نقد به آثار هنری برخوردار است؟
منتقدِ اثرِ هنری، باید دستکم یک اثر در حوزه مربوطه خلق کرده باشد تا اولاً دغدغه و تعلق خاطر هنرمند نسبت به اثرش را به درستی درک کند و ثانیاً اشراف کامل نسبت به دشواریها و فرآیندِ خلق اثر داشته باشد، زیرا در مقامِ حرف و نقد، همه چیز راحت است و مادام که منتقدی، خود، به سختیهای خلق کردن واقف نباشد مجاز به انتقاد نیست.
باید بدانیم یک اثر تولید یا خلق شده، حُکمِ فرزندِ هنرمند را دارد، همچنانکه این رابطه مادر و فرزندی میان من و کتابهایم جاریست.
بنابراین، شما به عنوان یک هنرمند که همه احساس، دانش، تجربه، استعداد و از همه مهمتر وقت و انرژی خود را پایِ خلق یک اثر هنری گذاشتهاید، نمیتوانید بپذیرید که فردی از گردِ راه نرسیده، با کمترین دانش و آگاهی نسبت به سختیهای کارتان، به شما و هنرتان بتازد و در چشم برهمزدنی، شما و اثرتان را لگدکوبِ کلماتِ ناشایست کند یا حتی از آن بدتر، به شخصِ خودتان اهانت روا دارد! بنابراین، ادبیاتِ نقد و انتقادِ هنری حتما و قطعا باید با شأن و جایگاه رفیع هنر و هنرمند تطابق داشته باشد، وگرنه اسمِ آن نقد نیست، توهین است.
به نظر من هرکسی به این درجه از درک برسد که خلق کردن یک اثر، تا چه اندازه کار توانفرسا و ارزشمندی است در جهت از میان بردن محتاطتر میشود، زیرا این خیانتی به جامعه و نسلهای بعد است که از ترس قضاوتها، جرأت و جسارت خلق کردن را از دست بدهند. ما باید حامی آنها باشیم و در کنار آنها. نقد ما نیز باید راهکار محور باشد تا به شکوفایی آنها بیانجامد که شکوفایی یک هنرمند راهی به سوی شکوفایی یک جامعه است.
یادمان باشد، نقدهای تند و مخرب، برخلاف نقدهای سازنده، اعتماد به نفس را از هنرمند گرفته و انگیزه هنرمند را به شدت در درون او سرکوب میکند، به خصوص اگر هنرمند، جوان و تازه کار باشد.
همچنین فراموش نکنیم، پشتِ خلقِ هر اثر هنری، یک حرف و پیام نهفته است و حتی آثاری که در لحظه و در اوجِ هیجاناتِ هنرمند خلق میشوند، نیز پیامی برای جامعه خود دارند، چراکه:«هنر، یک پیامرسان جهانی است.»
در پایان اگر حرف و سخنی باقی مانده است میشنویم.
میخواهم از پدر و مادر عزیزم قدردانی و تشکر ویژهای داشته باشم، همچنانکه کتاب اخیرم را نیز با عشق و احترامِ تمام به پدر عزیزم تقدیم کردم. پدرم استاد سیداحمد طاهرپور بیش از 50 سال از عمر خود را پای تدریس عکاسی و سینما گذاشت و شاگردان بسیاری را نیز در این راه تربیت کرد، خودش را پله کرد تا آنها بالاتر روند این کار از خود گذشتگی بزرگی را به من آموخت و امروز افتخار این را دارم که بگویم فرزند پدر عکاسی مازندران هستم.
باید بگویم که مادرم نیز از کتابدارانِ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بوده و بعدها که بزرگتر شدم برایم تعریف کرد که در دورانِ بارداری هم طبق معمولِ همیشه برای ساعتها مشغولِ کتابخوانی برای کودکان بوده و حتم دارم از دلایل علاقه سرشار من به نوشتن و مطالعه نیز ریشه در همان دورانِ جنینی دارد، آن زمان که ضمیر ناخودآگاه در حال شکل گیری بوده و من، کتابهای بسیاری را با کلام آرام و دلنشین مادرم میشنیدم.
مادرم بعدها زمانی که من 9 سال داشتم، از خود گذشتگی بزرگی کرد به جهت آنکه بتواند نقش مادری را به طور تمام و کمال برای من و برادر و خواهرم ایفا کند، با دوازده سال خدمت، خود را بازخرید کرد و من حالا که خودم یک مادر شاغل هستم، میفهمم دست کشیدن از کارِ مورد علاقه و خط کشیدن بر روی استقلال مالی و اعتبار اجتماعی برای پرورش فرزند چه کار سختی است و در برابر مادرم و این کار بزرگِ او سر تعظیم فرود میآورم.
من امروز اگر در این جایگاه هرچند اندک ایستادهام بیشک، ثمرهی تلاشهای پدر و مادری چنین فداکار و فرهیخته است و البته از همسر عزیزم نیز سپاسگزارم که در طولِ این سالها همواره پشتیبان و حامی من بوده و همراهی او در موفقیتهای من نقش کلیدی داشته و خوشبختانه در حال حاضر که دخترم به سن نوجوانی رسیده، او نیز به یکی از مشوقهای اصلی من مبدل شده است.
من در پایان، خداوند را برای داشتن و همراهی این عزیزان بسیار شاکرم. امید که، زمین را بهتر از آنچه تحویل گرفتهایم، تحویل دهیم و قدمی مؤثر در این راه برداریم. در نهایت سپاسگزارم از شما و سرکار خانم ملیحه منوری عزیز و همه دوستان در مجموعه خبرشمال.